کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : عادل حسین قربان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

یک‌تنه در کـربلا غوغا به راه انداخته            تـیغِ بُـرّان است، یا زینب نگـاه انداخته

با کلامش تیغِ حیدر را برون کرد از نیام            دشـمنـش تـسلیم گردیده، سـلاح انداخته


مرتضی انگار دارد خطبه‌خوانی می‌کند            منطقش یک دشت را در اشتباه انداخته

مثلِ طوفان خانۀ تزویر را ویران نمود            مثلِ شیـری لـرزه بر جانِ سپاه انداخته

یک نگاهِ اشکـبار انداخته بر خـیـمه‌گاه            یک نگـاهِ مضطرب بر قـتلگاه انداخته

جـانِ زینب از فـراقِ یـار بر لـب آمـده            در مصیبت چنگ بر رخسارِ ماه انداخته

: امتیاز

مدح و شهادت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنـان که مـاه را به سـر نـیـزه‌ها کـنند            بـر خـانـدان وحـی مـدارا کـجـا کـنند

عریان به خاک مانده عزیز ابوتراب            حـقـش نـبـود پـیـکـر او را رها کـنند


خوب است نیزه‌ها که شکستند در تنش            گـاهی نـظـر به مـعـرفت بـوریـا کنند

زشت است اینکه قافلۀ غرق نـور را            با آه و نـالـه هـمـسـفـر اشـقـیـا کـنـنـد

کـربـبلا شـروع غـم آل مصطـفـاست            آل یـزیـد بـا دل زیـنـب چـه‌هـا کـنـند

آورده‌اند تا که به دستان نحـس مست            با خـیـزران حـقوق لبش را ادا کـنـند

وقـتـش رسـیده با جـزع و ناله لااقـل            از زیر دست چوب لبـش را جدا کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آنـان که مـاه را به سـر نـیـزه‌ها کـنند            آیا شود که رحم به شش ماهه‌ها کنند

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه ( ترجمه ای از خطبۀ حضرت)

شاعر : حسین رضائیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای بر بال ملائک، گفت: ساکت کوفیان!            دخـتر شیرِ خـدایم؛ گوش بسـپارید: هان!

کوفیان من دُخت زهرا و عـلی‌ام، زیـنبم            سر بیاندازید پائـین! کـور باید چـشمـتان


چشم‌هاتان خشک از باران غم هرگز مباد            غـم بـبارد تا قـیامـت بر شـما از آسـمان

خوب می‌دانـید ما اولاد طاهـائـیم... نه؟            گریه‌هاتان از سرِ شرم است؛ آری ناکسان!

تیغ‌هـاتـان آبـرو نـگـذاشـتـه بـاقی ز جـا            جورتان باشد هم اینک بر سرِ نی‌ها عیان

جان فدای آن کسی که شد دوشنبه غرق خون            خیمه‌هایش گشت غارت، وای از این نامردمان

گرچه این غم روی دوشم طاقتم را تاق کرد            شکرِ حق اما که ما را داد توفـیق جـنان

کـربلا خون بود اما غـیر زیـبایی نـبـود            کربلا دیدار معشوق است و عاشق در میان

هر بلایی کز خـدا آید نشان رحـمتی‌ست            سست کی گردد از این رنج و محن ایمانمان؟

جمعیت مبهوت این بانو؛ نفس‌ها حبس شد            شد سکوت مرگ حاکم بر زمین و بر زمان

عشق تا روز قـیامت وامدار زینب است            عشق تا روز قیامت در مدار زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقـتی بـرای عـشـق انگـشـتـر نمانده            یعـنی که عـباس و عـلی اکبر نمانده

حالا تـویی بـانـو نبـردت فـرق دارد            این بیـشۀ خـونین که بی‌حـیدر نمانده


با خطبه‌ات از جا بکن این قلعه را تا            قـوم یهـودی حس کند خـیـبـر نمانده

طوفان شد و پیچید بانگت بین مردم            آیـا کـسـی با آل پـیـغـمـبـر نـمـانـده؟

جای تعجب نیست بعد از خطبه‌هایت            دنـدان برای صورت یک سر نمانده

یک سر که روی آبـشار گـیـسوانش            جز لخته‌های خون و خاکستر نمانده

امّا تو دریا باش در دشـتی کـویـری            جـز تو برای دین دگـر یـاور نمـانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب            جز خـاطـرات آن گـل پـرپـر نمـانده

هر شب شما در خواب هم می‌بینی انگار            چیزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حـالا تـویی بانو نـبـردت فـرق دارد            حالا که عـبـاس و عـلی اکـبر نمانـده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرچه دارم نذرِ تو اِی ثروت عالَمْ حسین            چند دِرهم خرج شد تا شد تنت دَرهم حسین

رفتی و بی‌تو شدم همراهِ نا مَحرم حسین            تازیانه شد جوابم هرکجا گفتم ... حسین


شد سـرم مثل سرِ تو قـاریِ نیـزه نشـین

از سرِنـیـزه سرِ بازار... زینب را ببـین

باز هم در کـوفـه‌ام تدریسِ قـرآن می‌کنم            خطبه‌ای می‌خوانم و دین را نمایان می‌کنم

آسمـان را مـیهـمانِ روضۀ نـان می‌کـنم            گـوشۀ ویـرانه را با آه.... مـیدان می‌کنم

کـوفـه و شــامِ بـلا مَـقـهــور آوایـم شـده

عـرش مـاتِ ما رأیتْ اِلا جـمـیلایـم شده

می‌کِـشم افـلاک را تا خاک پائین با دَمَم            بعدِ عـبّاسِ عـلی من حـاملِ این پـرچـمم

زن ولی مانندِ مادر با ولی‌اَم ... محکمم            کوهِ غـم هـستم اگر دشمن نمی‌بـیند غَـمم

جلوه‌ای از عالی وُ اعلایِ بدر و خیـبرم

وارثِ پیغـمبرم، من حـیدرم؛ من کـوثرم

من علمدارم ولی دستِ کبودی مانده است            اشکهای مشکِ چشمم عرش را لرزانده است

ذوالفقارِ خطبه‌هایم لشکری تارانده است            روی نِیْ آرامشم قرآن برایم خوانده است

کوفه را با خطبه ام تسخیر کردم یا حسین

گرچه از داغت نگر لبریز دردم یا حسین

یادِ رگهای بریده می‌کنم هر روز و شام            یادِ کـوفه، یادِ سنگ اَنـدازهای شهر شام

تـازیـانه خـورده‌ام جـای عـزیـزانم مـُدام            روضه‌ام شد کَعبِ نی؛ تشتِ طلا؛ بزمِ حرام

یادگارِ فـاطـمه شد قـدکـمان ... دلبـر بی

عمه جانت گفت یاصاحب زمان دیگر بیا

: امتیاز
نقد و بررسی

در بند چهارم این شعر بیت برگردان سروده نشده بود لذا برای رفع نقص بیت زیر اضافه شد.

کوفه را با خطبه ام تسخیر کردم یا حسین           گرچه از داغت نگر لبریز دردم یا حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

یادِ رگهای بریده می‌کنم هر روز و شام            یادِ کـوفه، یادِ سنگ اَنـدازهای روی بام

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

زیـبـا هـلال یک شـبه، ای سایـۀ سـرم            بـالا نـشـسـتـه‌ای مـرا مـی‌کـنـی نـگـاه

عـالـم هـمـه پـنـاه به نـام تـو مـی‌بـرنـد            حالا ببین که خواهـر تو گـشته بی‌پـناه


تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال            دیشب مگر چگونه شبت کرده‌ای سحر

روی تو سوخـتـه چـونان روی مـادرم            خاکـستر است لای همه گـیـسـوان سر

عمری سرم به سینه‌ات آرام می‌گرفت            حالا تو روی نیـزه و من بـین محـمـلم

هـر بار نیـزه‌دار، سرت چـرخ می‌دهد            با هر تکـانِ نـیـزه تکان می‌خـورد دلم

از بعد قـتـلگـاه که دیـدم به چـشم خـود            زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک

دامـن گـرفـته‌ام پـی رأس تـو هـر قـدم            تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک

: امتیاز

ترجمه ای از خطبۀ حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

مـن از مـشـاهـدهٔ مـسـجـدالـحـرام وفـا            من از طـواف حـریـم حـضـور می‌آیم


درون سیـنه‌ام، اشـراق وادی سیـناست            مـن از مـجـاورت کــوه طـور مـی‌آیـم

سفیر گـلـشن قـدسم، همای اوج شـرف            شکـسـته بـال و پر، اما صبـور می‌آیم

هـزار مـرتـبه نزدیک بود جـان بـدهم            اگــرچـه زنــده ز آفـــاق دور مـی‌آیــم

مسافـرم من و گـم کرده کـوکب اقـبال            نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقـبال

ضـمـیر روشـنـم آئـیـنـهٔ فـریـبـایی‌ست            و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست

سـرود درد به احـوال خـسته می‌خوانم            نـماز نـافـلـه‌ام را، نـشـسـته می‌خـوانـم

ز بـاغ با خـود، عـطـر شکـوفه آوردم            پیام خـون و شرف را به کـوفه آوردم

سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز            صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز

چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم            به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم

به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند            سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند

مـیـان آن هـمـه خـاکـسـتر فـرامـوشـی            صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی

چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم            صدا صدای علی بود، من سخن گـفـتم

هلا جماعت نـیـرنگ‌باز، گـریـه کـنید            چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید

اگر به عرش برآید خروشِ خـشم شما            خداکـند نشود خشک، اشک چشم شما

شما که دامن حق را ز کف رها کردید            شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید

شما که سـبـزهٔ روئـیـده روی مُـردابید            شما که دشمن بـیـداری و گران‌خوابید

شما ز چـشـمهٔ خـورشید دور می‌مانید            شـما بـه نـقــرهٔ آذیـن گـور مـی‌مـانـیـد

شـمـا که روبـروی داغ لالـه اِسـتـادیـد            چه تحفه‌ای پی فـردای خود فرستادید؟

شما که سست نهادید و زشت رفـتارید            به شعـله شعـلهٔ خـشـم خـدا گـرفـتـارید

عذاب و لعـنت جاوید مستحَقّ شماست            به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست

شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید            شـما که دامن خود را به نـنگ آلـودید

دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد            به جـوی، آبـروی رفـتـه بـرنـمی‌گردد

به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما            شکست نخل نبوّت به دست و تیغ شما

شما که سیـد اهـل بـهـشت را کـشـتـیـد            چراغ صاعـقـهٔ سرنـوشت را کـشـتـید

گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه            چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله

به جای سود ز سودای خود زیان بُردید            امید و عـاطـفه را نیـز از میان بـردید

شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست            کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟

شما که در چـمن وحی آتـش افـروزید            در آتـشی که بر افـروخـتـید می‌سوزید

چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید            چه نازنین جگری از رسول، خون کردید

چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند            به جـرم پرده‌نـشـینی ز شـرم آب شدند

از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون            زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون

فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست            شکـنجه‌های الـهی در انتـظار شماست

مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد            کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد

شمـیم رحمت حق بر مشامـتان مَرِساد            و قـال عَـزَّوَ جَـل: رَبّـکُـم لَبِـالـمِـرصادِ

سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد            کـبـوتـر دلـم از شـوق دیـدنـش پـر زد

: امتیاز
نقد و بررسی

در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

مـن از نـواحـی «الـلـهُ نـور» مـی‌آیـم            مـن از زیـارت سـر در تـنـور می‌آیـم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام ورود به کوفه

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

سلام ای شهر کوفه شهر حـیدر            مـنـم بـنـت عـلی و بـنت کـوثـر
بـه کـوی و بـرزن تـو آشـنــایـم            زمـانـی بـوده در ایـنجـا سـرایـم


حـریم من در اینجا محـتـرم بود            سـرای زیـنـبی کـوی کـرم بـود
عــلـی بــابــای مـن آقــای امـت            زمانی کـرده در اینجا حکـومت
تو حق داری که نشـناسـیم کوفه            دلـیـلـش می‌کـنـم تـفـهـیـم کـوفـه
بـدان ایـن مـردم تـو بـی‌وفـایـنـد            به ظاهر حق پرست، از حق جدایند
حـسـین فـاطـمه دعـوت نمـودند            ولـی پـشـت و پـنــاه او نـبـودنـد
حـسیـنم ماند و خـیل دشـمـنانش            حـسـیـنم مـاند و جـمع کاروانش
زمـین کـربـلا مـحـشـر بـپـا شـد            جدال شـرک و اصحاب خدا شد
بپا شد جـنـگ خـونـین، نابـرابر            زما هفـتاد و دو، زانسوی لشگر
به عـاشـورا شدم غرق مصیبت            نصیبم شد غم و اندوه و حسرت
به ضرب تیغ کینِ مردمی پست            عزیزان خـودم را دادم از دست
ز گـلـهــای گــلـسـتــان خــدایـی            نـصـیـبـم شـد غم و درد جـدایی
لب تـشـنه حسـیـنم سـر بـریـدنـد            تن صد پاره‌اش در خون کشیدند
به یکـروزه شدم بی‌یـار و یـاور            مـیـان لـشـگـر خـصـم ستـمـگـر
جـدا سـر از تن جـیـش خـدا شد            سـر آلالـه‌هـا بــر نــیــزه‌هـا شـد
غروب روز عاشـورا و غـارت            جـسارت‌های دشـمـن با اسـارت
به یـکـروزه خـمـیـده قـامـتم شد            شـبـیـه پـیـر زالی صـورتـم شـد
کـنـون آورده‌انـد مـا را اسـیـری            به شهـری که علی کرده امیری
برایت کوفه این همواره ننگست            به قلب مردمان تو شرنگ است
شـریـک قـتـل گـل‌های بـتـولـیـد            به محـشـر شرمـساران رسولـید

: امتیاز

ورود کاروان اسرای اهل بیت به کوفه ( مدح و مرثیۀ حضرت زینب)

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مسدس

بازار کوفه از چه رو در ازدحام است            زخـم زبـان بر زخم کهـنه الـتـیـام است
بازار کوفه صف به صف استاده بودند            از بهر دیدار کدامین صف به بام است


یـک کـاروان از کـربـلا آمـد بـه زاری

پــژمـرده دیـدم گـلـشـن و بـاغ بـهـاری
یک زن شبیه هاجر و مریم، نه، زهراست            با دست بسته قـد خـمیده زار و تنهاست
در عـین تـنهـایی به متثـل کـوه محـکـم            این دخـتـر آزاده؛ دخـت شاه بطحـاست
آتـشـفــشـان قـهــر بـا خـصـم خــدا شـد

هـرچـه بلا دیـده به راه حـق رضـا شد
با هر نگاهش خصم را در لرزه انداخت            دین را دوباره با نگاه خویش می‌ساخت
هستی خود در راه هستی آفـرین باخت            در کورۀ صبر و رضا مردانه بگداخت
زینب یـگـانـه پـاکـبـاز عـشـق و ایـثـار

تـیغ زبانش گـشته بر دشـمن شـرر بار

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در کوفه

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای که فـراز نـیـزه تو را آشـیـان شده            بنگر مرا که ناقـۀ عـریـان مکان شده

حـرفی که نه! اشاره‌ای حتی نمی‌کنی!            از آن زمان که هم سخنت خیزران شده


ازبسکه سنگ خورده‌ای ازدست کوفیان            خـون لخـته از کـنار لبانت روان شده

شهری که پایتخت علی بوده یک زمان            حــالا دگـر مـحــلـۀ نـامـردمــان شـده

ای همسفر! تو روی نی و من به زیر نی            از روی نی سرت به سرم سایبان شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

سنگی که میخورد به سرت میخورد به من            پـرتابـشان ببـین چه قـدر با نشان شده

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در کوفه

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خواهرت تفـسیر کرد آیات قـرآن تو را            سنگ‌ خوردم تا نبـینم سگ باران تو را

چند شب پیشم نبودی گیسویت آشفـته شد            بعد من کی شانه‌ زد موی پریشان‌ تو را؟!


خواستم سر را بگیرم باز سرگردان شدم            کی تمامش می‌کنند این دستگردان‌ تورا

بر سر هر کوچه اول سرشماری می‌کنم            تا مـبـادا گـم کـنـم‌ طفـل هـراسان تو را

چشم‌ سنگین دردش از‌ دستان‌ سنگین بدتر است            هـر کجـای کـوفـه دیـدم آشـنایـان‌ تو را

نـیـزه‌ات را عـامـدانه بیـن‌ زنها می‌بـرد            ای خـدا لعـنـت کـند آقـا‌ نگـهـبـان تو را

کشتی امن نجـاتم! فکر طـوفان را مکن            تا گرفته خواهرت در دست سکان تو را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بر سر هر کوچه اول سرشماری می‌کنم            چـندجا گـم کـرده‌ام‌ طفـل هراسان تو را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ....

گـرچه من داغ بـرادر دارم اما کوفـیان            جـشن می‌گیرند اینجا عـید قـربان تو را

نان با منت به ما دادند آن‌ هم نان خشک            مردمی که‌ خورده بودند از ازل نان تو را

ترسیم وقایع و مصائب ورود اهل بیت به شهر کوفه

شاعر : سید علی اصغر صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خـبر پیچـیـد تا کامل کـند دیگر خبرها را           خبر داغ است و در آتش می‌اندازد جگرها را

غـروبی تلخ، بادی تلـخ‌تر از دور می‌آمد           که خم می‌کرد زیر بار اندوهش کمرها را


به روی روسیاهی یک به یک آغوش وا کردند           همان‌هایی که بر مهمانشان بستند درها را

همان‌هایی که در مسجد پدر را غرق خون کردند           به خون خویش غلطاندند، در صحرا پسرها را

و باد آرام درها را به هم می‌زد، صدا پیچید           که برخیزید اهل کوفه آوردند سرها را...

خبر آمد، سری بر نیزه‌ها قرآن تلاوت کرد           کسی جز آل پیغـمـبر ندارد این هنرها را

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر امام

شاعر : حامد تجری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خواستم جانـم زره باشد برایت، دیر شد           حلقه‌های زخم از پا تا سرت زنجـیر شد

منعکس شد رنگ خونت در غروب آفتاب           قلب مجروح تو هم خورشید این تصویر شد


تیغ ها روی تنت در هم گره خوردند؛ آه!           هر کدام از این گره‌ها باز با شمشیر شد

هـیچ جای سالـمی روی تـنت نگـذاشتـند           تازه کم کم با گـلویت نیزه‌ای درگیر شد

چند روزی بر فزار نیزه بودی، بعد از آن           آمدی روی زمین و خاک از خون سیر شد

چند دندان شکـسته؛ چند خط با خیزران           خواهرت این صحنه‌ها را دید و آخر پیر شد

صبح نزدیک است؛ چون نور خدا می‌تابد از           سورۀ فجری که روی حنجرت تحریر شد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در کوفه

شاعر : حبیب نیازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من که جز با تو هوای سفرم هیچ نبود            سـفـرم بود، ولی هـمـسـفـرم هیچ نبود

رفت سامان من از بی‌سر و سامان شدنت            با سرت جز قـدم در به درم هیچ نبود


نکـنـد فکـر کـنی خـستـه‌ام از راه امّـا            کاش در کوفه مسیرِ گـذرم هیچ نبود!

شهر تعطیل و همه منتظرِ خـواهر تو            سـر دروازه رسیدن نظـرم هـیچ نـبود

زینب و رد شدن از بین شلوغی؟اینجا؟            اصـلا انگـار زمـانـی پـدرم هیچ نبود

سـرِ در نـیـزۀ عـبـاس شـده درد سـرم            به زبانِ همه غـیر از خـبرم هیچ نبود

راه باز است ولی، باز شده هر چشمی            راه تا راه به جـایـی بـبـرم هـیچ نـبود

جگـر شـیـر خـدا، داده خـداوند به من            با تمـاشای تو دیگر، جگـرم هیچ نبود

یا که ماه روی تو نیمه هلالی شده ست            یا که نه، سوی دوتا چشم ترم هیچ نبود

لطف کن از سرِ نی، با دل این دخترکت            جز صدای "ابتا" دور و برم هیچ نبود

نان و خرما صدقه میدهد این کوفه به ما            غیرِ دلشوره روی بال و پرم هیچ نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چوبۀ محمل و پیشانیِ من بود شکست            رونـمای تو از این بیـشترم هـیچ نبود

مناجات با سیدالشهدا و مصائب ورود اهل بیت به کوفه

شاعر : مهدی خیامیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـا آب از دو دیـدۀ گـریـان گـرفـته‌ایم            از سفـرۀ شـماست اگر نـان گرفـتـه‌ایم

روزی ما به دست شما میخـورد رقـم            پس رزق را ز دست کریمان گرفته‌ایم


از عشق های بی‌سر و سامان گذشته‌ایم            با عشق روضه‌هاست که سامان گرفته‌ایم

عـالِـم زیـاد هست که کـافـر کـند مـرا            از دست روضه خوان تو ایمان گرفته‌ایم

مـا مُــردۀ گـنـاه و گـنـاهـی نـداشـتـیـم            تو آمدی و از نـفـست جـان گـرفـته‌ایم

دردی به جز تو نیست دوایی به جز تو نیست            بـا درد آمـدیـم که درمـان گـرفـتـه‌ایـم

شـرمـنـده‌ایم از غـمـتان جـان نداده‌ایم            مشکـل چه بود اینـقـدر آسان گرفته‌ایم

دل سنگ بوده‌ایم و کویری دوچشممان            هـمـراه زخـم‌های تو بـاران گـرفته‌ایم

*****************

با سـایۀ سرت سر ما گـرم شد أخـا...            تا کوفه روی سر، مـه تابان گرفـته‌ایم

إحـیا گرفـتـه‌ایم هـمه با سـرت حـسین            بر روی سر ببین همه قـرآن گرفته‌ایم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : حجت الاسلام رضا جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

می‌رفـتـم و گـدازه صفـت می‌گـداختم            تـا دیـده‌ام یـکـایـک شان را شـنـاخـتم

رد گشتم از صف صدقات و نگـاه‌ها            در هـر ردیـف قـافـیـه‌ها را نـبـاخـتـم


معـمـار تـازیـانـۀ کـوفـی خـراب کرد            هر خـانـۀ امیـد که با اشـک سـاخـتـم

گرچه غریبه وار مرا خیـره می‌شدند            بـاور نمی‌کـنی! هـمه را می‌شـنـاخـتم

دیدم که نعل تازه به هر خانه‌ای زدند            با اسب خـطبه بر سـر آن قوم تاخـتم

حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد            با ضربه‌ای که همهمه شان را نواختم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب            چه سازد چون کند بی‌تو دل غم پرور زینب

به سان شمع می‌سوزی به روی نی ولی افسوس            که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب


جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود            اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب

بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می‌دارم            که می‌بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب

دهد هرتارموی تو خبر از مادرم زهرا            گمانم بوده‌ای دیشب به نزد مادر زینب

من ژولیده می‌گویم که زینب گفت با افغان            به روی نی سر تو می‌برد هوش از سر زینب

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

هلالِ از مه و خورشید، زیباتر! برادرجان           بتاب از نوک نی بر محمل خواهر! برادرجان

جـمـال بـی‌مـثـال کـبـریـا! وجه‌الله اعظم           چرا بستی نقاب از خون و خاکستر؟ برادرجان


فراموشم نکردی ای تنت افتاده در صحرا           به استقبال خواهر آمدی با سر، برادرجان

به جبران عنایات امیرالمـؤمنین، کـوفـه           تصدّق می‌دهد بر آل پیغمبر، برادرجان

به روی داغ‌هایم تا نبـیـنی داغ دیگـر را           تکلم کن؛ به اشک دخترت بنگر برادرجان

تو میگردی به دور محمل خواهر؛ یقین دارم           که می‌گردد در اطراف سرت مادر برادرجان

اگـر بـالای نـی یــاد رســول‌الله افـتـادی           نگه کن بر گل روی علی‌اکبر، برادرجان

تـمـام داسـتـان کـربـلا را مــادرم گـفـتـه           نمی‌کردم سرت را روی نی باور برادرجان

تو با قدقامت خود بر فراز نی قیامت کن           من از تفسیر قرآنت کنم محشر برادرجان

زبان من کُند در پهن‌دشت کوفه اعجازی           که دست و تیغ حیدر کرد در خیبر، برادرجان

کنار نیزه‌ات بر قلب «میثم» آتشی ریزم           که عالم را بسوزاند در این آذر، برادرجان

: امتیاز

مصایب ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آوَرد میـانِ شهـر زینب حـیـدرش را            آن خطبه‌های قاطع و شور آورش را

با هـیـبتِ زهـرایـی خود این عـقـیـله            آوَرد در کـوفـه سپـاه و لـشگـرش را


آوَرد مـریــم هــای در بـنــدِ اســارت            آوَرد گـل هـای شـهـیــدِ پــرپـرش را

اینجـا عـلـی در قـامتِ زیـنـب رسیده            تا که سپـر بـاشد سَـرِ پیـغـمـبرش را

حُجب و حیایش کامل است این شیرزاده            دست کسی هرگز نگیرد مَعجرش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

از هر طرف سنگ است می‌آید به سویش            سنگ است می‌آید که بشکاند سَرَش را

گاهی به سمت او، گـاهی سویِ نیـزه            سنگ است باید بشکند بال و پرش را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب نبود از غصّه می‌مُرد آن زنی که            می‌دید بر نِی خـنده‌های اصغـرش را

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای به جسم چاک چاکت مانده جای نیزه‌ها           وی سر نورانی‌ات شمس الضحای نیزه‌ها
تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـطبه می کنم تفـسیر پای نیزه‌ها


هم نگاهم را ز رویت بر ندارم لحظه‌ای           هـم دلـم دنـبـالت آیـد در قــفای نـیـزه‌هـا
خون ز حلقت روی دست نیزه داران ریخته؟           یا روان گردیده اشک بی‌صدای نیـزه‌ها
کاش از سنگ جفا پیشانی من می‌شکست           کاش روی قلب من می‌ماند جای نیزه‌ها
آشکـارا گریه می‌کـردند اگر در مـاتمت           کاروان می‌ماند در اشک عـزای نیزه‌ها
ای وجودت باغ گل از بوسۀ خـتم رسل           از چه پُر گشتی ز جای بوسه‌های نیزه‌ها
نیزه رفته در تن و سر مانده بر بالای نی           نـیـزه با تو یا تو گـشتی آشنـای نـیـزه‌ها
گر روم سوی وطن در نزد قـبر مـادرم           مو به مو گویم بر او از ماجرای نیزه‌ها
تا که همچون سنگ های کربلا گریند خون           روضه باید خواند "میثم" از برای نیزه‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـون سر کنم تفـسیر پای نیزه‌ها

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین            ای درد عـالمی به نگـاهت دوا حسین

تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر            با پـای نـیـزه دار جـلـوتر بـیـا حـسین


خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف            دستـم نمی رسد به سر نـیـزه ها حسین

تو رأس نیزه، من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

ای کـاش می بـرُید سر خـواهـر تو را            تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین

این غم مرا کُشد که به گـودال قـتلگاه            قاتل بـریـد رأس تو را از قـفـا حـسین

جای تو روی دوش نبی بود از چه رو            در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین

دردا که شد سیـه عـوض جـامـۀ سیـاه            از تـازیـانه پیکر صاحب عـزا حسین

آن خنجری که حنجر پاک تو را برید            خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین

هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش            میـثم تو را زند دم مردن صدا حـسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن موضوع تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو در تنور و من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن            گردد روان به حرمت خون خدا حسین